ارتعاش مثبت

ساخت وبلاگ
این ماه رفتم باشگاه ثبت نام کردم و سعی کردم خودم برای خودم برنامه از اینترنت به صورت رایگان پیدا کنم تا در هزینه هام صرفه جویی بشه، دو روز از برنامه رو پیش رفتم و چنان کوفتگی زیادی گرفتم که نگو و نپرس... کمر دردم هم خیلی بیشتر شد. از طرفی به خاطر تایپ مطلب هم مجبور شدم زیادی پشت میز بشینم و این موضوع به همراه فاصله افتادن بین تمریناتم مزید بر علت شد تا کمر درد بگیرم... البته کمر دردم مزمن شده ولی خب گاهی زیادتر میشه و گاهی کمتر...*شکر خدا.... شنیدم بعضی از بازنشسته های کارخونه که نمی دونم بیمه کارگری دارند یا چیز دیگه ای، بالای هفده میلیون حقوق می گیرند، با این حال حقوق من حتی به نصف این مقدار هم نمیرسه... ای خدا لطفا به همه مردمی که مشکل مالی دارند کمک کن، آمین!*همسایه مون بعد از چند ماه بی خواب کردن من به طور ناگهانی در یک شب (تقریبا چهار پنج روز قبل) تصمیم گرفت پنجره های پاسیو رو ببنده و شکر خدا سر و صدا کنترل شده، امیدوارم شیطون خواب باشه و این مطلب رو نشنوه *گاهی وقت ها می تونم خودم رو سرگرم کنم و حالم خوب میشه، موسیقی گوش میدم، فیلم تماشا می کنم، به کارهای خونه میرسم و... اما گاهی اوقات دلم می گیره و فکر می کنم که ای کاش مرگم زودتر برسه... به هر حال مرگ و زندگی دست خداست، خدا به همه ما عزت بده... و البته کمک کنه تا از پس مشکلاتمون بربیاییم. ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1402 ساعت: 13:02

این روزها تلاش می کنم تا آروم باشم، تا به خودم کمک کنم و چیزهایی خوبی که در تنهایی هست رو ببینم. سعی می کنم پیامی رو که باید از این زندگی و این شرایط به من برسه رو بفهمم...گاهی وقت ها حالم خوب میشه اما بعد در اثر شنیدن برخی اخبار یا دیدار با بعضی افراد، دوباره حالم بد میشه و حس های خوبم رو از دست می دم، اما نمی خوام تسلیم بشم... من یک انسانم و انسان موجود با ارزشیه... من مسئولیتی در این دنیا دارم، درسته که وقتی بمیرم حتی یک برگ هم از درخت نمی افته و هیچ چیز عوض نمیشه، حتی ممکنه کسی هم دلتنگم نباشه اما این اصلا مهم نیست. من فقط می خوام عاشق خودم و خدا و نظام آفرینش بشم.... دوست دارم کاری کنم تا دنیا جای بهتری برای زندگی بشه. شاید خواسته ام غیرمنطقی یا کلیشه ای شده، اما همه ما به هم وصل هستیم و زمانی می تونیم خوشبخت باشیم که تمام کسانی که باهاشون ارتباط داریم خوشبخت باشند.ای کاش بفهمیم که هرچیزی رو که از دنیا می خواهیم رو اول باید خودمون در قلب و ذهنمون بسازیمش. اگه می خواهیم توی بهشت زندگی کنیم باید توی دلمون بهشت به پا کنیم. بهشتی که می تونیم در درونمون داشته باشیم هیچ ربطی به دار و درخت نداره؛ بهشت ما یک جای امن و پر از صلح و صفاست. نیت های خوب و افکار مثبت می تونند درون ما رو به بهشت تبدیل کنند.وقتشه که دست از دروغ، قضاوت، تحقیر و تمسخر دیگران برداریم. خودخواه نباشیم. صلح طلب باشیم... چه خوبه که هر شب قبل از خواب برای تمام ساکنان زمین طلب بخشش کنیم و براشون دعا کنید تا آگاه و مهربون باشند و به تمام آرزوهاشون برسند.اگه دنیامون پر از آشوب و هرج و مرج شده به این دلیله که در درونمون جهنمی به پاست.... درون ما پر از حس های فروخورده زیادی هست که از کودکی روی هم تلنبار شده... بیایی ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 76 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1402 ساعت: 20:24

مدتیه که دیگه دخل و خرجم به هم نمی خوره؛ می دونم که این روزها به خاطر تورم و گرانی خیلی ها با این مشکل مواجه هستند اما واقعا خیلی سخته... برای این که بتونم اموراتم رو جفت و جور کنم دنبال کار گشتم اما وقتی سن آدم بالا میره خیلی از فرصت ها رو از دست میده، یک سری از فرصت های کاری هم به خاطر مشکل کمرم و این که نمی تونم زیاد روی صندلی بمونم از دستم رفته... این اواخر تونستم یه کتاب عربی برای تایپ بگیرم و آوردم یک هفته کار کردم اما واقعا و واقعا کارش خیلی سخت تر از چیزی بود که به نظر می رسه!... بالاخره تسلیم شدم و بردم پسش دادم. لامصب کتاب نقاشی بود نه عربی!.. اما خب یه تمرین خوبی برای ارتقای مهارت هام توی وُرد بود.دعا کنید بتونم یه راهی برای پول درآوردن پیدا کنم... این پیج هایی هم که توی اینستا برای تایپ و کارهای توی منزل تبلیغ می کنند رو هم تست کردم، به درد نمیخوره!باید برم دنبال علوم ماورا... شاید اینجوری بتونم زندگی بهتری داشته باشم ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:55

خیلی وقت ها دلم می خواد کسی باشه که بشینه پای حرف هام. نه این که کاری بکنه، فقط گوش بده!... شاید این وبلاگ بتونه این درد رو درمان کنه. حتی اگه کسی نخوندش باز هم یه جورهایی انگار حرف هام رو زدم و احساساتم رو آروم کردم.**امان از دست ساختمون های مشترک امروزی یا همون آپارتمان!... هرچند که خونه من در یک ساختمان شخصی سازه چهار طبقه قرار داره!چند وقته که شب ها پسر همسایه که جدیدا دانشجو شده، توی لپ تاپ فیلم تماشا می کنه یا بازی کامپیوتری میکنه، بعضی وقت ها هم پسرعموش یا یکی هم سن و سال خودش میاد پیشش و کلی با هم بگو بخند می کنند. تا اینجای قضیه همه چیز نرماله و مشکلی نیست؛ مشکل از اونجایی شروع میشه که اتاق خواب من کنار پاسیو قرار داره و اتاق خواب این پسره هم بالای اتاق منه... جالبه که پنجره پاسیو در کل تابستون بازه و لپ تاپ هم کنار پنجره است!... و جالب تر این که اینها مثل من نیستند که تا ساعت دوازده برن بخوابند!.... خلاصه این که یه وقت هایی تا ساعت سه و نیم صدای اینها مانع خواب من میشه؛ اما نکته هیجان انگیز ماجرا دیشب بود!... دیشب وقتی اینها به خونه اومدند ساعت تقریبا یک و نیم بود، تا جمع و جور کنند و بخوان بخوابند ساعت شد دو و نیم، تازه این موقع بود که سر و صدای لپ تاپ توی خونه پیچید و من نتونستم بخوابم،... تا این که ساعت چهار و نیم شد.... اینجا بود که بالاخره دل رو زدم به دریا و یک پیامک به همسایه طبقه دوم زدم. نوشتم که: ببخشید این رو میگم ولی لطفا بعد از دوازده شب اگر قصد تماشای فیلم داشتید پنجره پاسیو رو ببندید چون صدا توی پاسیو پخش میشه!... القصه؛ ساعت یک ربع به پنج صدای فیلم قطع شد و تازه خونه آروم شد، اما من بعد خواب شده بودم و داشتم وسط خونه راه می رفتم!... ساعت پنج و نیم ک ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:55

از شخصیت فعلی خودم خسته شدم، باید تغییرش بدم... بیشترین غصه من از اینه که بدون هیچ استفاده ای دارم روزهام رو شب می کنم.... تنها کار مفیدم گوش دادن به کتاب های صوتیه....با این روش به کجا می خوای برسی؟ بسه دیگه دختر این روند بیهودگی رو همین جا متوقفش کن...برنامه ای که دارم و امیدوارم موفق بشم شامل این موارده:ورزش روزانه (از طریق اپلیکیشن موبایل یا شبکه های تلویزیونی) و تمرینات دوچرخه سواریتغذیه سالم (تا جایی که بتونم به سمت گیاه خواری میرم)مطالعه منظم (تا حد امکان کتاب چاپی چون اینجوری بیشتر به ذهنم می مونه)ازسرگیری آموزش زبان (به صورت مجازی)آموزش رقص آذری (مجازی)فعلا همین ها رو فکر کردم... من توی عمرم کلی برنامه انجام نشده دارم، اگه بخوام انجامشون بدم این آخرین فرصته و تمام... عمر خیلی کوتاهه ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 19:54

قایق سواری و پرنده نگری در دریاچه نایواشا و دیدن حیوانات جزیره10 کیلومتر دوچرخه سواری در کنار حیوانات در نشنال پارکدیدن قبیله ماسایی و رقص با مردمان خونگرمشانسافاری در نشنال پارک ماسایی مارا برای دیدن مهاجرت بزرگسافاری در حیات وحش ناکارو، دیدن فلامینگوها و کرگدن های سفید جنوبی و کلی حیوانات دیگهدیدن و لمس زرافه در پارک زرافه ها و شهرگردی در نایروبیآبشار تامسونرفت 18 شهریور برگشت 26 شهریور* هزینه تور 1450 دلار + هزینه پرواز رفت و برگشت + هزینه ویزا + هزینه تست پی سی آر و خروجی حالا به این هزینه ها هزینه رفت و برگشت من از تبریز به تهران رو هم حساب کن... فکر کنم باید گنج داشته باشم.. ولی خب خوشحالیش مال خودمه* فکر کنم هیچ کس نمی تونه اینجوری یه تور رو تبلیغ کنه ... خخخخ... باید هزینه تبلیغ می گرفتم ازشون ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 19:54

*اول از همه در مورد پست قبلی یه توضیحی رو بدم:دوستان گلم می دونم که رفتن به همچین تورهایی نه تنها برای من بلکه حتی برای تمام کسانی که باهاشون فامیل، دوست و همسایه هستم هم غیرممکنه، بنابراین من با تصور این که میشه همچین جایی رفت و با تصویرسازی جاهایی که می تونستم ببینم کلی ذوق می کنم و خیلی حالم خوب میشه... شکر خدا* و اما در مورد برنامه هام:تونستم آموزش رقص رو به صورت مجازی شروع کنم و تا جایی که کمرم اجازه بده پیش میرم!سعی می کنم هر روز سالم تر تغذیه کنم و مثلا مصرف چیپس و پفک و فست فودها رو بگذارم کنار!ورزش رو با تلویزیون پیش میرمزبان رو فعلا بی خیال شدم چون این ماه پولم کمه، یه سی دی از قبل داشتم که اومدم نصب کردم دیدم کار نمیکنه زنگ زدم گفتند که باید چهارصد هزار تومن بدی تا فایل های جدید رو بهت بدیم... می دونم زیاد نیست ولی بهتره این هزینه رو به ماه های بعدی موکول کنماین ماه مجبور شدم برم میکروبلدینگ ابرو چون اندازه یک بند انگشت از موهای یکی از ابروهام ریخته بود و این برام خیلی خیلی هزینه شد، به خاطر وضعیت ابروم سعی کردم جای خوب برم و تقریبا دو سوم حقوقم رو برای جلسه اول دادم و قراره بیست و هفتم ماه برای ترمیم اولیه برم و احتمالا برای ترمیم هم پول زیادی خواهد گرفت، بنابراین تمام حساب و کتاب های مالیم به هم خورده... و اوضاع خیت شده!... ای کاش یه کم ارزون تر بود!از طریق خواهر بزرگم با گروهی آشنا شدم که توسط خانمها تشکیل شده و اعضای اون فقط خانم هستند. این گروه هر هفته توی یکی از پارک های شهر دور هم جمع می شن و وسایل پیک نیک برای خودشون میارن و چند ساعت اونجا کنار هم خوش میشن... یک روز باهاشون رفتیم درسته که خیلی هم خوشم نیومد ولی شاید بعدا دوباره برم و خوشم بیاد.... مشکل فقط ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 19:54

دو روزه که سعی می کنم افکارم رو کنترل کنم. نسبت به افکار و احساساتم در هر لحظه آگاه هستم و دقت می کنم که هر وقت فکری ناراحت کننده و موجی از افسردگی به طرف بیاد اون رو با یک فکر مثبت جایگزین کنم و اگر نتونستم این کار رو بکنم چند بار خودم تکرار می کنم که: «همه چیز درست میشه». تا اینجای کار این نوع از کنترل برام خوب بوده... دارم کتاب «تعالیم آبراهام» رو از کانال تلگرامی «نوردخت» گوش میکنم. پر از انرژی مثبته و به آدم این حس و اطمینان رو میده که به سرچشمه انرژی و خدا وصله و هرگز فراموش نشده و نمیشه... امروز با یکی از دوستان دوران دانشگاه رفتم بیرون؛ خیلی دختر بانمکیه! شب ساعت یازده و نیم بهم توی واتساپ پیام داده که صبح ساعت هشت بیدارش کنم تا بتونیم با هم قرار بگذاریم و بریم بیرون. صبح بعد از این که بیدارش کردم گفته صبر کنم خودش رو پیدا کنه بعد بیاد تماس بگیره تا هماهنگ بشیم. من هم با عجله رفتم صبحانه خوردم و کارهای روزانه ام رو انجام دادم و منتظر شدم اما تا ساعت یازده خبری از خانم نشده؛ دوباره بهش زنگ زدم و گفته صبر کن دو دقیقه ای آرایشم رو بکنم و خبر بدم تا بریم... اما این صبر کردن من تا ساعت دوازده طول کشیده و در نهایت ما یک ربع مونده به ساعت یک ظهر، توی گرما رفتیم بیرون و یه کم دور زدیم و بعدش باباش بهش زنگ زده و یک ساعت هم با اون صحبت کردند... خلاصه خیلی روز بانمکی بود... البته علت صحبتش با باباش هم این بوده که با شوهرش دچار مشکل شده و از باباش خواسته تا با شوهرش صحبت کنه!... البته من بعدا هم بهش گفتم که مسئله ای که با شوهرش داره خیلی بزرگ و لاینحل نیست... به هر حال مشکل هر کسی برای خودش بزرگ و آزار دهنده است...چیزی که این وسط خیلی جالبه اینه که د ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 84 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 15:17

بعضی وقت ها اونقدر حرف توی دلم زیاد میشه که نمی دونم چیکار کنم، مثل امروز... اما خب من تنها گزینه ای که برای حرف زدن دارم اینجاست!... خیلی خوبه که کسی باشه حرفهای آدم رو گوش کنه... خواهرهام هر کدوم ساز خودشون رو میزنند و خب من هم ساز خودم رو... وای خ ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 61 تاريخ : جمعه 13 فروردين 1400 ساعت: 6:46

مدتیه کارم توی شرکت به حدی زیاد و شلم شوربا شده که نمی تونم از جام تکون بخورم، اما چیزی که بیشتر از همه اذیتم میکنه بدرفتاری های آقای رئیسه، انگار هرچه پیرتر میشه بدپیله تر میشه!! توهین و تحقیر میکنه، انتظارات زیاد داره، وقتی باهات حرف میزنه احساس می ارتعاش مثبت...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتعاش مثبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanha550 بازدید : 63 تاريخ : جمعه 13 فروردين 1400 ساعت: 6:46